از شیر گرفتن
.تو را از شیر میگیرند تا بوی کودکیت را از یاد ببری ... و این اولین تجربه انسان است برای از دست دادن چیزی ک دوستش میدارد ... و بعدها یاد میگیری که خیلی چیزها را ک دوست داری از دست بدهی از عروسک هایت تا آدم های دور و برت ... دلبر من.سارا چند وقت بود تو فکر از شیر گرفتنت بودم ولی دلم راضی نمیشد تا اینکه رفتم دندونپزشکی و اونجا حالم بد شد و بابایی گفت دیگه سارا جون بسشه شیر خوردن و ما تصمیم قطعی گرفتیم شما رو از شیر گرفتیم. روز یکشنبه صبح 13 اردیبهشت 94 شما اخرین وعده ی شیر صبح رو خوردی ولی شب بهت شیر میدادم.قربون دخترم برم که اینقدر عاقله. چون توی روز اصلا اذیت نمیکنی.فقط شب یه بار بیدارمیشی و نق میزنی...
نویسنده :
مامان عذرا
14:46